اجبار یا الزام
مقاله اجبار بر امضاء که در ستون یادداشت روز مورخ 2/5/1385 روزنامه دنیای اقتصاد چاپ شده موجب گردید نکات ذیل را یادآور شویم:
1- عضویت در سازمان بورس اجباری نیست بلکه شرکتهای سهامی عام باید تقاضا و علاقمندی خود را به عضویت در این سازمان اعلام تا پس از بررسی در صورت تأیید تقاضای آنها پذیرفته شود.
2- سازمان بورس مشابه هر نهاد یا موسسه دیگر میتواند شرایط عضویت اعضای خود را اعلام، تغییر یا اصلاح نماید.
3- مدیریت شرکتهای پذیرفته شده در بورس در زمان ورود تعهدنامهای مبنی بر قبولی قانون و مقررات و آئیننامه های بورسی ارائه میدهد که این تعهدنامه بمنزله قبول «شروط ضمن عقد» قرارداد عضویت در بورس تلقی میشود.
4- سازمان بورس اوراق بهادار بعنوان ناظر بازار سرمایه میتواند مقرراتی بیش از قانون تجارت بر شرکتها پذیرفته شده در بورس تحمیل نماید. مثل ارائه صورتهای مالی تلفیقی و یا تقسیم سود بین گروه شرکتها و شرکت اصلی هر کدام کمتر باشد و یا انتخاب حسابرسان و بازرسان خاصی تحت عنوان حسابرسان معتمد بورس.
5- بازار سرمایه یک بازار مکاره نیست که در چارچوب عرضه و تقاضای خشک و یا مدیریت سود بهرطریق اداره شود. منافع عمومی ایجاب میکند سازمان بورس حوزۀ نظارت فعال و کارآمدی را بر بازار اعمال نماید.
6- برخی تعهدات مندرج در آئیننامه انضباطی مربوط به سهامداران شرکتهاست اما نباید فراموش کرد که مسئولیت اداره شرکتها بر عهده هیأت مدیره آنهاست و نه سهامداران لذا مدیران شرکتهای بورسی قبل از پذیرش مسئولیت در این شرکتها باید تدقیق نمایند که با چه سهامدارانی میتوانند کار کنند اگر سهامدارانی هستند که قائل به شفاف سازی و اطلاعرسانی بموقع نیستند و یا مانع آنها میشوند آیا میتوان با آنها کار کرد؟!
7- پذیرش مقررات مرجع نظارتی بازار در هیچ کجای دنیا با «التماس و من بمیرم ئ تو بمیری» صورت نمیگیرد بلکه مرجع نظارتی آنچنان جایگاه ویژه و قدرت اجرائی دارد که روزی که دعوتنامه ارسال گزارشات خاصی برای شرکتها ابلاغ میشود لرزه بر هیبت مدیران آن شرکت میافتد چرا که معلوم میشود در گزارشات مسائلی بوده که مرجع نظارتی روی آن حساس شده است.
8- بیشتر مدیرانی که از امضای تعهدنامه خودداری کردهاند مدیران انتصابی هستند و رابطه اقتصادی با سهامداران ندارند لذا خود را چندان مقید به الزامات فرا سهامداری نمیبینند در حالی که بورس جایگاه شرکتهائی است که رکن اصلی آن پاسخگوئی و مسئولیت باشد.
9- بنظر میرسد سازمان بورس برای تبیین و شفاف سازی آئیننامه انضباطی باید یک کار فرهنگی خاص انجام دهد به ویژه سهامداران جزء را ترغیب نماید تا از این مقررات که عملاً جزئی از حاکمیت شرکتی است حمایت نمایند زیرا در غیر اینصورت همین مدیران با اجرای آئیننامه حاکمیتی شرکتی نیز مخالفت خواهند کرد.
10- فارغ از مسائل فوق واقعیت آن است که قانون جدید بازار سرمایه، مقررات تنبیهی قانون تجارت و مقررات فعلی بورس اجازه اعمال حاکمیت مقررات بورس بر شرکتها را میدهد لذا بورس میتواند حتی با شرکتهائی که از امضای تعهدنامه خودداری نکردهاند برخورد نماید. همین واقعیت که عدهای از مدیران بازار سرمایه نگران رسیدگی به حسابهای عملکرد خود شدهاند نشان میدهد که وقتی نظارت فعال مایشاء بر بازار حاکم باشد مقررات بیشتر اعمال خواهد شد.