مقدمهاي بر حسابداري صنعتي
سازمانهاي گوناگوني بر زندگي روزمره ما اثر ميگذارند .اين شركتهاي توليدي و بازرگاني، مؤسسات خدماتي، شركتهاي دامپروري و كشاورزي، سازمانهاي غيرانتفاعي و مؤسسات و ارگانهاي دولتي هر يك كالاها و خدمات خاص مورد نياز را برايمان فراهم مينمايند . تمامي اين سازمانها دو ويژگي مشترك دارند، نخست اينكه هر سازماني هدفها و مقاصدي دارد كه به منظور دستيابي به آنها كوشش مينمايد براي مثال هدفهاي يك شركت هواپيمائي، ارائه خدمات مطلوب به مشتريان و كسب سود مورد انتظار است يا هدفهاي يك شركت توليدي دولتي ميتواند ساخت و تحويل بموقع كالاي اساسي و مورد نياز جامعه با قيمتهاي مصوب باشد. دوم اينكه مديران كليه سازمانها، صرفنظر از نوع فعاليتي كه انجام ميدهند، همگي در دستيابي به هدفهاي سازمان، نياز به اطلاعات دارند. نيازهاي اطلاعاتي مديريت در سازمانهاي گوناگون بسيار گسترده و شامل اطلاعات مرتبط با زمينههاي مختلفي نظير توليد، بازاريابي و مالي است .به طور كلي هر قدر سازمان بزرگتر باشد نيازهاي اطلاعاتي مديريت گستردهتر خواهد بود.حسابداري به طور اعم و حسابداري صنعتي يا مديريت به طور اخص، كه بخشي از سيستم اطلاعات مديريت هر سازمان را تشكيل ميدهد، قسمت قابل ملاحظهاي از نيازهاي اطلاعاتي مديريت را فراهم ميآورد. مديران براي مقاصد برنامهريزي و كنترل عمليات سازمان، به اطلاعات حسابداري كه خروجي يا ستانده سيستم حسابداري محسوب ميشود اتكاء مينمايند.هرچند حسابداري صنعتي داراي پيشينهاي بيش از سه قرن است، اما عصر حسابداري صنعتي به شكل مدون آن با انتشــــار كتاب هزينه توليدكنندگان و اداره كارگاهها تأليف هنري متكالف در سال 1885 آغاز شد. در آستانه قرن بيستم انجمن مهندسين محاسب آمريكا متعاقب ترويج اصول مديريت علمي، علاقه وافري به حوزه حسابداري صنعتي نشان داد كه باعث گسترش اين رشته گرديد. آثار الكساندر هميلتون در مورد سربار توليد در همين دوره، باعث توسعه بيشتر درك عمومي از عوامل هزينه گرديد. برنامههاي عملكرد انجمن ملي حسابداري صنعتي مستقر در نيويورك و انستيتوي حسابداري هزينه و كار در لندن كه هر دو در سال 1919 تشكيل شدند، باعث نهادينه شدن رشته حسابداري صنعتي گرديد. در دهههاي 1920 الي 1950 موضوعاتي از قبيل بودجهبندي، هزينهيابي استاندارد، مفاهيم ظرفيت و هزينهيابي متغير وارد مباحث حسابداري شد. هزينهيابي مستقيم مهمترين تحول از تحولات مختلف دهههاي 1950 الي 1980 بود. در دهه 1960 اصطلاح حسابداري مديريت رفتهرفته جايگزين حسابداري صنعتي گرديد و در دهه 1990 حسابداري صنعتي جزئي از حسابداري مديريت محسوب گرديد. در مورد جايگاه حسابداري صنعتي در سيستم اطلاعات حسابداري و در ارتباط با حسابداري مديريت و حسابداري مالي، ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد. برخي اعتقاد دارند كه حسابداري صنعتي همان حسابداري مديريت است و اينان هر دو اصطلاح حسابداري صنعتي و حسابداري مديريت را مترادف يكديگر بكار ميبرند. برخي نيز حسابداري صنعتي را زمينه سوم حسابداري ميدانند. عدهاي نيز حسابداري صنعتي را حسابداري مديريت به اضافه آن بخش از حسابداري مالي ميدانند كه به محاسبه بهاي تمام شده كالاي فروش رفته به منظور انعكاس در صورت سود و زيان و به ارزشيابي موجوديهاي پايان سال به منظور انعكاس در ترازنامه منتج ميشود. عدهاي نيز وظيفه حسابداري صنعتي در مورد فراهم كردن اطلاعات براي تصميمگيريها و ارزيابي عملكرد را اساساً جزء حسابداري مديريت و وظيفه ديگر آن يعني هزينهيابي را اساساً جزء حسابداري مالي ميدانند .به بيان ديگر، اين گروه بر اين باورند كه حسابداري صنعتي تركيبي از حسابداري مديريت و حسابداري مالي ميباشد. صرفنظر از وجود ديدگاههاي گوناگون نسبت به جايگاه حسابداري صنعتي، واقعيت اين است كه حسابداري صنعتي بخشي از سيستم كلي اطلاعات حسابداري است كه اطلاعات مرتبط با هزينهها را براي استفاده در هر دو زمينه حسابداري مدريت و حسابداري مالي گردآوري، انباشت و ارائه ميكند. مثلاً، اطلاعات مرتبط با هزينههاي ساخت ميتواند مديران را در تصميمگيري راجع به قيمتگذاري محصولات كه به زمينه حسابداري مديريت مربوط ميشود، كمك كند. از سوي ديگر، اطلاعات مرتبط با هزينههاي ساخت به منظور ارزيابي موجوديهاي پايان دوره و تعيين بهاي تمامشده كالاي فروش رفته براي تهيه صورتهاي مالي و نهايتاً، اندازهگيري سود نيز بكار برده ميشود. كه اين كوششها به زمينه حسابداري مالي مربوط ميشود.اما بايد توجه داشت كه نه حسابداري مديريت و نه حسابداري مالي، هيچيك نوعاً با جزئيات چگونگي گردآوري و انباشت هزينههاي يك واحد محصول به خاطر ارزشيابي موجوديها، تعيين سود و ساير مقاصد، سروكار ندارند. هرچند اطلاعات مرتبط با هزينههاي يك واحد محصول براي مقاصد حسابداري مالي و حسابداري مديريـــت كاربرد دارد، اما صرف روش محاسبه، جزء موضوعات اصلي اين دو زمينه حسابداري نيست، بلكه جزء وظايف حسابداري صنعتي محسوب ميشود.حسابداري صنعتي به طور كلي با توليد اطلاعات مرتبط با هزينهها براي مقاصد گوناگون سروكار دارد. دامنه اين مقاصد بسيار گسترده است و از تعيين بهاي تمامشده توليد فرآوردهها به منظور تهيه صورتهاي مالي و مقاصد مالياتي آغاز و به ارزيابي عملكرد قسمتها و مديريتهاي مختلف واحدهاي اقتصادي كشيده ميشود و تا پيشبيني هزينهها و درآمدها در جهت پشتيباني از تصميمگيريهاي گوناگون ادامه مييابد.حسابداري صنعتي به عنوان يك رشته از رويهها و قواعد منظم براي ثبت و گزارش كردن اندازهگيريهاي مرتبط با هزينههاي ساخت كالاها و ارائه خدمات به شكل تفصيلي، تعريف شده است. در واقع حسابداري صنعتي شامل شبكهاي از مفاهيم روشها و تكنيكهايي است كه براي شناسائي، اندازهگيري، طبقهبندي، تخصيص، تجميع و گزارش كردن هزينهها و مقايسه آنها با استانداردها و بودجهها بكار برده ميشود. مكانيسمي كه از طريق و براساس آن، اطلاعات حسابداري صنعتي شناسائي، پردازش و گزارش ميگردد، سيستم حسابداري صنعتي يا سيستم هزينهيابي ناميده ميشود. اساساً حسابداري صنعتي داراي سه وظيفه و كاركرد مهم به شرح زير ميباشد :
1. اندازهگيري و محاسبه بهايتمامشده توليدات و يا به مفهوم ديگر هزينهيابي.
2. فراهم كردن اطلاعات لازم براي ارزيابي عملكرد.
3. فراهم كردن اطلاعات لازم براي تصميمگيري.
نظر به اينكه دو وظيفه آخر اساساً به ارائه خدمات به مديريت مربوط و جزء وظايف حسابداري مديريت محسوب ميگردد، از اين رو برخي بين حسابداري صنعتي و حسابداري مديريت تمايزي قائل نميشوند و هر دو را كمابيش مترادف يكديگر بكار ميبرند.
با سلام خدمت دوستان,برای ارتباط با من می توانید ایمیل بزنید rasool_hesab@yahoo.com